مگر چقدر طول كشید، از وقتی كه دست چپ و راست خودم را شناختم و نخستین واژه های كودكانه را _ هرچند نصفه نیمه و كژ و كوژ _ بر زبان آوردم كه: ” دستمو بگیر، بابا “!
و چون می خواستم از جا برخیزم، به تقلید از بابا گفتم: ” یا علی ” ؟!
چنگی به دل نمی زند، سرگذشت و یادآوری آمدن و رفتن بسیاری از ” نام ها “. چه بسیار كه گفته باشی: ” كاش نبودند، هرگز! ” و به حساب نابختیاری و بدشانسی زندگی چند هزارساله ات گذاشته باشی. امّا درست در لحظه ای كه طعم گس خاطره ” كاش نبودند، هرگز″ ها بر ذائقه ات سنگینی می كند لابد از سر لج به زمین و زمان غر می زنی كه: ” این بود پرده پایان آفرینش؟ كه انسان، از رنج دیگری سرمست شود، عاطفه و عشق را به بازی بگیرد و هر كاری را برای ” بودن خود ” و ” نبودن دیگری ” مجاز بشمارد؟!
و كسی هست كه آهسته و مهربان، تقویم رومیزی را پیش چشمانت قرار دهد كه: ” این روزها قرار است كسی به دنیا بیاید ” !
” علی به گمانم یك شخص نیست. منظومه ایست كه پژواك صفاتش پاسخ پرسش ها، نیازها، حسرت ها و از كف دادن های زندگی تاریخی ماست.
سال ها پیش در گقتاری از ” او ” خوانده بودم : ” القلب مصحف البصر : دل كتاب خاطره چشم است ” و تازه دریافته ام كه چشمانم را همچون یك گزارشگر خستگی ناپذیر، مستندساز ماهر و هنرمند نقاش، در خدمت خاطره نگاری دل، بارور كنم.
چه آرامش و اعتماد به نفس حسرت انگیزی، آن گاه كه می شنوی:
” الناس اعداء ما جهلوا: مردمان با آنچه فهم و درك درستی از آن ندارند، دشمنی می ورزند ” !
انسان دشمن نادانی خویش است! اگر آگاه شوند، دشمنی یعنی چه؟! پس كینه ای در كار نیست، آن گاه كه حتی كسی را رو در روی ایده آل های خود می بینی!
من می گویم سیزده رجب، روز میلاد امام علی ع هست و نیست! هست، چون ” فاطمهء بنت اسد ” بر بستر خانه توحید ، پسركی را درآغوش گرفته است. امّا كدامین واژه دلچسب را سراغ دارید كه در آن روز متولد نشده باشد؟
دانش، شجاعت، رواداری، ترجیح حق جامعه بر حق خویش و ” عشق نسبت به حقیقت ” تا سر حدّ پیشكش جان و پذیرش مرگ!
” علی”، خدایگان بندگی خداوند، هیچگاه پروای از كف دادن ” مریدهای لاف زن و گزافه گویان فرصت طلب ” را نداشت، آن گاه كه مردمان ساده دل، از شوق دیدارش، به عنوان خلیفه مسلمین، دوان دوان و هلهله كنان به پیشوازش می رفتند و او به جای تكان دادن دست ها و شكفتن لب ها یعنی به نشانه رضایت و خرسندی، برعكس، خشم و پرهیز از این رفتار فرودستانه تحویلشان می داد.
به گمان من، تاریخ زندگی انسان را باید به دو بخش تقسیم كرد:
” پیش و پس از تولد علی ع ” !
اگر حسرت تكرار علی ع و شیوه بودن او _ در هر موقعیتی _ همچنان داغ برجای مانده ایست بر دل بشریت، پس لابد روزی اتفاقی خواهد افتاد كه این داغ، زدوده شود.
من اینك بی هیچ پرده پوشی، شادمانه ترین اشك تولد كسی را بر مژه های انتظار خویش حس می كنم كه بیش از هر زمان دیگر به غمگساری اش نیازمندم.
می دانم كه تو و او نیز چنین احساسی را بارها و بارها بر شانه های قلب و عاطفه خویش قلمدوش كرده اید.
سیزده رجب، به دیدار نوزادی خواهم شتافت كه نگاهش به باغچه، به درختان، به گل های شمعدانی و به باران، به پاكیزگی ” راستی “و به شیرینی ” عدالت ” و به جوانمردی ” آفتاب ” است. می دانم كه مرا می فهمد و عشق و عاطفه را !
و ” دروغ ” را برنمی تابد، هرگز!
املاک دلتا , سایت املاک دلتا
نظرات شما عزیزان: